به گزارش گروه رسانه ای ایران – گرا؛ ۲۸ مرداد امسال، زن جوانی با پلیس تماس گرفت و از مرگ همسرش خبر داد. بازپرس تبریزی و تیم بررسی صحنه جرم، راهی محل حادثه که خانه ای ویلایی بود، شدند و در طبقه بالا با جسد خونین مردی میانسال رو به رو شدند.
همسر وی مدعی شد که وقتی او در خانه نبوده شوهرش خودکشی کرده است. در حالی که زن جوان چنین اظهاراتی داشت معاینات اولیه متخصصان پزشکی قانونی نشان میداد ضربه وارده به مرد میانسال خود زنی نبوده است. بنابراین با گذشت دو ماه از قتل مرد میانسال و گزارش پزشکی قانونی بار دیگر تیم جنایی به زن جوان مشکوک شده و وی را تحت بازجویی قرار دادند که سرانجام به قتل شوهرش اعتراف کرد. با اعتراف زن جوان، به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی پایتخت او در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار داده شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
شوهرم شیشه مصرف میکرد
زن جوان که به اتهام قتل همسر دومش دستگیر شده در تشریح این حادثه گفت: مدتی قبل از همسرم جدا شدم و یک فرزند ۱۳ ساله هم دارم. من در یک کلینیک زیبایی کار میکردم، یک شب که برای بازگشت به خانه به انتظار تاکسی بودم هرمز مرا سوار خودرو اش کرد و کمکم با هم آشنا شده و ازدواج کردیم.
اما با این انتخاب از چاله درآمدم و به چاه افتادم. وقتی با هرمز ازدواج کردم، فهمیدم او قبل از من سه بار ازدواج کرده بود؛ یک همسرش را که میگفت از ترس سکته کرده و فوت شده، یکی را طلاق داده و یکی را هم در شهرستان رها کرده و به تهران آمده بود. یک فرزند هم داشته که میگفت چند سال قبل فوت شده بود.
چه شد دست به قتل زدی؟
با هم خیلی مشکل و اختلاف داشتیم، بیکار و معتاد بود. آن روز خانه مادرم بودم که خبر دادند عمویم فوت شده است، میخواستیم برای مراسم برویم. من به طبقه بالا رفتم که به شوهرم بگویم آماده شود تا با هم برویم که ناگهان دیدم در حال مصرف شیشه است. باز هم دعوایمان شد و او هم گفت نمیآید بعد شروع به فحاشی کرد، یک دفعه تمام بدی هایی که در این مدت از او دیده بودم، جلوی چشمم رژه رفت. دعوایمان بالا گرفت و او با چاقویی که در دست داشت به من حمله کرد، برای دفاع از خودم چاقو را گرفتم و ناخواسته به او ضربه زدم.
چه بدی هایی به تو کرده بود؟
مرا کتک میزد و به زور پول میگرفت، بیکار بود، وسایل خانه را میفروخت و خرج مواد میکرد، تصاویر نامناسب در فضای مجازی منتشر میکرد.
چرا طلاق نگرفتی؟
طلاقم نمیداد، میگفت تا آخر عمرت باید با من زندگی کنی./